اگه گفتنش کمک میکنه، میخوام بدونی که همهی مطالب وبلاگت رو خوندم و میخونم. خوندن این کلمات مثل کشیدن تیغ روی قلبم اون رو به درد آورد و واقعاً به خاطر شرایط سختی که توش قرار گرفتی متأسفم. نمیتونم بگم «میفهمم حالت رو»، چون مطمئنم توی شرایط منحصربهفردی هستی که هیچکس دیگهای تا حالا تجربهش نکرده و تکتک نقاطش خاصن و با هر چیزی که تا حالا وجود داشته متفاوتن.
خیلی دعات میکنم و مطمئنم که توی دنیا یه جاهایی آدم خیلی باید پایین بره تا وقتی که برگشت بالا، به تپهی بلندتری رسیده باشه. تو آدم خوبی هستی و من این در مورد این بیشتر از هر چیزی مطمئنم. هرچند دنیا بعضیوقتا با آدمهای خوب، خیلی خوب تا نمیکنه ولی من که شک ندارم عاقبت کارِت مثل دلت، بزرگ و قابل احترامه.
سرت رو درد نیارم؛ میخوام بدونی که بیصبرانه منتظر بهترشدن حالتم و دنبالت میکنم تا عاقبت روزی رو ببینم که تو اوجی و به چیزی که میخواستی رسیدی.